یادمان باشد...!
یـادمـان باشد
عــــاشـــورا ؛ نـــه درس مـــذاکـــره اســـتـــــ و نـــه ســازش …!
عاشــورا یـعنی؛ هــیــهــات مـــنّا الــــذّلـــه
هیهات من الذله یعنی چه؟
حضرت امام حسين(ع)در مقابل زورگويي و ظلم و ستم معاويه و يزيد فرمود: “هيهات منا الذلة; ذلت و خواري به مراتب از ما (اهل بيت: دور است. ” كلام زيبا و منطق روشن آن حضرت ريشه در آيات قرآن كريم دارد. خداوند متعال در قرآن كريم تأكيد كرده كه انسان نبايد هرگز ذلت را بپذيرد، بلكه بايد در مقابل ظلم و ستم قيام كند.; چنان كه ميفرمايد: “لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّنـَتِ واَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتـَبَ والميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ واَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ ومَنـَفِعُ لِلنّاسِ ولِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ ورُسُلَهُ بِالغَيبِ اِنَّ اللّهَ قَويُّ عَزيز; (حديد،25) ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنهاكتاب ]آسماني[ و ميزان ]شناسايي حق و قوانين عادلانه[ نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدي است، منافعي براي مردم، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري ميكنند، بيآن كه او را ببينند، خداوند قوي و شكستناپذير است.” از آيه مذكور بر ميآيد كه خداوند متعال پذيرش ظلم از ناحيه انسان را سرزنش كرده و تأكيد ميكند كه انسان در برابر بيعدالتي و ظلم نبايد ساكت شود، بلكه قرآن كريم در جايي ديگر عزت را تنها از آن خدا و رسول و مؤمنان ميداند و ميفرمايد: “…ولِلّهِ العِزَّةُ ولِرَسولِهِ ولِلمُؤمِنينَ ولـَكِنَّ المُنـَفِقينَ لا يَعلَمون; (منافقون،8)… و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است; ولي منافقان نميدانند.” در روايات اسلامي نيز تأكيد شد كه مؤمن حق ندارد ذلت را بپذيرد، چنان كه پيامبر گراميميفرمايد: “هيچ مؤمني حق ندارد نفس خود را ذليل و خوار بشمارد."( وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 16، ص 158، مؤسسه آل البيت. ) حضرت عليبه امام حسينوصيت فرمود: “نفست را از هر زبوني و پستي دور بدار هر چند تو را به نعمتهاي بيشمار رساند; زيرا هرگز برابر آن چه از نفس خويش صرف ميكني به عوض نخواهي يافت و بنده ديگري مباش كه خداوند تو را آزاد گردانيده است."( شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 16، ص 93) بنابراين، امام حسين(ع)كه پرورش يافته و از خاندان عصمت و طهارت است، در مقابل ظلم و ستمهاي دشمنان اسلام و پيامبر گرامياز خود ذلت نشان نداد.( تفسیر نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 3، ص 434; ج 18، ص 187 ـ 198. )